دلتنگی
مهربد عزیرم تاریخ 12 خرداد مجبور بودم که برای آخرین بار برم فیروزاباد و برگردم طوفان در تهران 5 نفر را کشت و تمام پروازها را کنسل کرد و من در شیراز تنها و غریب در عطش دیدن تو بودم فقط خدا میدونه که چه حال بدی داشتم بعد از کلی ماجرا تونستم در اغوش بگیرمت و سرتو بذاری رو شونه هام
گرچه تو با من قهر کردی اما من میدونم که اگه بزرگ بشی درک میکنی که مامانت چرا رفت و چرا مجبور بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی