مهربد 10 ماهه
مهربد عزیزم این منم که برات مینویسم
مامانت: همونی که فقط وقتی گشنت میشه یادش میوفتی
خوشحالم که این توانایی پیدا کردی که بتونی پریز دستشویی را خاموش کنی
جدیدا به کشیدن موهای من علاقه پیدا کردی شاید واسه تو خوشایند باشه اما واسه من دردناکه
گرچه فکر کنم که شاید وقتی حاضرباشم به خاطرت دردی را تحمل کنم
عاشق طعم های جدید و عجیب هستی مثل خوردن زرد آلو و هلو( آخه تابستون شده : اولین تابستان زندگی شما)
یه مشکل بزرگی که باهات پیدا کردیم شیرخشک نخوردنته دقیقا وقتی که تصمیم داشتم شیر مادر را قطع کنم شدیدا به اون وابسته شدی از الان غصه ام گرفته تو رو چجوری از شیر بگیرم
به خاطر تو از دانشگاه آزاد استعفا دادم و کار استخدامی ام در کرج درست نشد
حالا شدم یه مامان بیکار که هنوز وقت عشق ورزیدن به تو را پیدا نکرده
نمیدونم چرا عشق کثافت کاری شدی امروز واسه اولین بار اجازه دادم بری تو قابلمه و چنگ زدن و چنگ زدن
دوستت دارم عشقم